عشق بین من و تو 6

عشق بین من و تو 6
از اونجایی که خیلی دوستون دارم پارت 6هم میدم
*امیر*
ادامه دادم دادش گلم الهی خوشت بخت بشی یاسر گفت: مرسی داداش امید وارم تو هم به دختر رویا هات برسی گفتم: د وست داری برسم ؟
گفت : معلومه
دست هیلدا رو گرفتم و یکم کشیدم اونور تر با صدای آرومی که فقط من بشنوم گفت: ای دیوونه پام درد میکنه
گفتم: هیس الان نه
جعبه رو از توی جیب کتم در آوردم جلوش زانو زدم و گفتم:
با من ازدواج میکنی
(بچه مون حوله😂🤦♀️)
همه ذوق کردند و جیغ زدن هیلدا هم دستش جلو ی دهنش بود آروم گفت:
بله
همه دست زدن
لبخند پر رنگی زدم بلند شدم و حلقه رو دستش کردم بعدش پریدتو بلغم منم بغلش کردم توی گوشم گفت:پس من بودم نه حلما درسته
گفتم: اگه بهت میگفتم که نمی شد
اینم از پارت ۶ درسته خییییلی کوتاه بود اما امروز دو تا پارت دادم و ایده به ذهنم نرسید امید وارم دوست داشته باشید 😘