نیمه وجودم‍...❤️‍🔥14

Hilda Sarmady Hilda Sarmady Hilda Sarmady · 1404/2/3 10:30 · خواندن 2 دقیقه

شرط  5 لایک 

7 کامنت 

 

+اما امیر خب تو تا الان دوست دختر های زیادی داشتی شاید منم .....

حرفمو قطع کرد: ارغوان من تو یه نگاه عاشقت شدم.....

وای جدی جدی داره اعتراف میکنه از خر ذوقی داشتم میمردم خب منم خیلی دوسش داشتم دلم میخواست الان بپرم بغلش و بگم منم دوست دارم اما از اون بوسه ای که یهو انجام داد ترس داشتم و هزاران فکر به سرم میزد ....

+اما امیر..

_ارغوان لطفا، لطفا یع فرصت بهم بده تا بهت ثابت کنم چقدر دوست دارم.

یه حسی تو دلم بود که بهش این فرصتو بدم .

+باشه امیر 

با خوشحالی اومد سمتمو و بغلم کرد: قول میدم 

اووو ببینش چه سریع صمیمی میشه.

ازش فاصله گرفتم 

+اما تا زمانی که اجازه ندادم هر نوع تماسی ممنوعه باشه؟

با خنده های مرموزش تائید کرد

_باشه ارغوان . میگم حالا که این مشکلم حل شد یه چیزی درست کنیم

+درست کنیم؟

_اره 

+امیر تو بلدی اشپزی کنی؟

_معلومه که بلدم ، بدو بریم تا نشونت بدم.

با خوشحالی از اتاق زدیم بیرونو و به سمت اشپز خونه رفتیم.

وارد اشپز خونه شدیم.

+امیر واقعا گرسنه ای؟

_اره خوشگلم خیلی گرسنمه

+امیر اخه این موقع شب میخوای اشپزی کنیم ، بخوابیم فردا باید زود بیدار بشیم برگردیم روستا تا بابام کلمو نکنده

_کی گفته قراره فردا صبح برگردیم روستا؟

+یعنی چی؟ امیر داری شوخی میکنی؟

_نه شوخی نمیکنم فردا بعد از ظهر میریم من صبح نمیتونم رانندگی کنم

+اوف امیر دیگه خب به بابام چی بگم

_من اونو حل کردم

+چطور حل کردی ؟

_زنگ زدم به عموت اینا خبر دادم، عموتم خوبی کرد گفت به پدرت میگه که خونه اونا میمونی.

+چی ؟ جدی میگی اما گوشیامون که انتن نمیده

_من حل کردم دیگه چیکار داری

+باشه .

_خب پس بزن بریم اشپزی کنیم.

دستامونو شستیم و بعدش باهم دیگه هرچی مواد غذایی بود و از یخچال اوردیم بیرون.

+خب حالا با اینا چی درست کنیم خوشگلم

_اعمممممم پیتزا خوبه؟

+خوبه ولی خمیر نداریم

_راست میگی....عا فهمیدم با نون تست درست کنیم.

+بزن بریم.

فلفل دلمه ، قارچ و..... شستیم و گذاشتیمش داخل ظرف .

امیر داشت فلفل هارو خرد میکرد و منم قارچ هارو.

هی یه نیم نگاهی بهم میکرد و میخندید.

+اخ دستم....

_امیر چیکار کردی؟ خوبی 

دستشو گرفتم تو دستم. 

_ببینم دستتو . داشتم دستشو چک میکردم ببینم زخم شده یا نه که یهو شیرجه زد و از گونم بوسی.

+عه امیر چیکار میکنی؟

_بوسیدمت دیگه

با مشت محکم از روی سینش میزدم و در همین حال میگفتم: مگه نگفتم تا اجازه ندادم حتی بهم دست نزن

+خب یهو دلم خواست....

_دلت خیلی بیجا کرد دیگه نبینم بهم دست بزنی ها

یبار دیگه محکم از روی گونم بوسید و گفت: دست میزنم ببینم میخوای چیکار کنی؟

 

 

 

دلم براتون سوخید 

یه پارت دیگه دادم 😁

اما شما هم حمایت کنید