نیمه ی وجودم...❤️🔥36
8 مهر · · خواندن 4 دقیقه اومدم با پارت جدید
درسامو ولی کردم اومدم براتون پارت بنویسم 😂
_ندونم چی میشه چه غلطی میکنی
خون جلوی چشمامو گرفت بجای اینکه طرف منو بگیرن همه بر علیهم جبهه گرفتن؟!
لبامو با حرص روی هم فشردم و یه سیلی ابدار دیگم نسار پوست صاف و براق نازنین کردم که بلافاصله
با سل*یطه بازی اومد سمتمو و دسته ای از موهامو توی مشتش گرفت و با ضرب کشید!!!
با دردی که پس کلم احساس کردم مغرم جابه جا
صدای جیغ و فریادمون کل کلاسو گرفته بود....
عسل از روی زمین بلند شد و بی وقفه موهای نازنین و به چنگ گرفت!
کل بچه ها افتاده بودن به جون هم
مننمیدونم چرا بی گناها عم این وسط داشتن کتک میخوردن!
نازنین که بیخیال موهای من نشده بود دستشو جلو اوردم و با تمام قدرت گوشت سائد دستشو به دندون گرفتم...
با گوشه چشمم امیریو میدیدم که متعجب و هیرون غرق تماشامونه!
انگار سریال میبنه!
خب بیا کمکککککک عین چوب خشک وایستاده نگاه میکنه....
اگه نازنین ولم میکرد مستقیم میرفتم موهای امیرو تو مشت میگرفتم!
رسما کلاس درس تبدیل شده بود به میدون جنگ
غرق کتک کاری بودیم که ب صدای مدیر سرجاهامون خشکمون زد
+بسههه......عین کلاس اولیا افتادین به جون هم..... خجالتم نمیکشن؛ مگه اینجا باغ وحشه؟!
با قیافه های بهم ریخته و داغون جلو مدیر ظاهر شدیم
+مغنه هاتونو بپوشید، خجالت نمیکشن تو این سن دعوا میکنین
مغنه امو سرم کردم و یع گوشه وایستادم
امیرم پشت میز خودش سرپا بود و چپ چپ بهم نگاه میکرد
انگار من مقصرم!
اصن انقدر نگاه کن چشمات در بیاد کمک که نکردی هنوز طلبکارم هستی؟!
+ارغوان راهگان ، عسل کامیاب، بیاین دفتر فورا
مدیر از کلاس خارج شد و پچ پچه بین بچه ها شروع شد
با عصبانیت از کلاس زدم بیرون عسلم از پشت سرم قدم برمیداشت
+ارغوان اروم باش چیزی نمیشه اخرش ازمون تعهد میگیرن
اشک دور چشمام حلقع زد
_من اون نازنینو بار بعدی یه جوری میزنم بره بچسبه به صفحه جغرافیا دختره ی احمق
+بعدش پروندتو زیر بغلت میبینی!
ساکت شدم و همراه عسل رفتیم داخل دفتر
چشمم خورد به دینا که با قیافه مظلوم یه گوشه وایستاده بود
+شماها خجالت نمیکشید جلو معلمتون دعوا میکنین با شماهام جواب من و بدین......ارغوان مثل همیشه تو شروع کردی بسه دیگه شورشو دراوردین هر سال دعوا درست میکنین
وقتی انضباططون شد صفر اون موقه متوجه میشین..............
حالا انگار چقدرم انضباط برامون مهم بود!
تا خواستم زبون باز کنم و بگم قضیه از چه قراره......به یاد اوردم دلیل دعوامون باعث میشه از مدرسه که هیچ از خونه ام اخراجم میکنن!
سکوت کردم...
بعد از کیلو کیلو سرزنش ازمون تعهد گرفتن و راهی کلاس شدیم
+ارغوان بیا بریم دیگه
_شما برین منم میام
عسل و دینا رفتن داخل کلاس. منم به سمت سرویس بهداشتی حرکت کردم
دست و صورتمو شستم و مغنه امو درست کردم چشمم خورد به رد ناخونی که روی گونم افتهده بود..... شونه ای بالا انداختم و به سمت کلاس راه افتادم
چند تقه ای به در زدم و رفتم داخل که با قیافه اخمو امیر مواجه شدم مثل اینکه من کار اشتباهی کرده بودم! ( عنتر آقا😒)
اصلا خوب کردم لازم باشه دوباره میزنم تو دهنش!
با بی محلی بهش رفتم و سر جام نشستم
صورتمو چرخوندم سمت عسل تا با امیر رو در رو نشم
دقیقا جلوم نشسته بود و با یه من اخم و دو چشم ریز شده مثل یه جانی نگاهم میکرد
نیم مترم فاصله نداشتیم....رسما میزش تو حلقم بود!
هم همه ای توی کلاس پیچیده بود و هرکدوم از بچه ها درحال بحث کردن موضوعی بودن...
دیناعم دیگع جرئت نداشت کنارم بشینه!
اخر کلاس با رفیقای رو مخش لنگر انداخته بود
با عسل خیره به تخته بودیم که صدای عسل دراومد:
+ارغوان سر چی بحث کردین؟
_عسل الان حوصله ندارم سرم داره میترکه باشه بعدا حرف میزنیم
+باشه
چند دقیقع بعد زنگ کلاس به صدا دراومد
همه بچه ها از کلاس خارج شدن
با عسل راهی شدیم که صدای امیر مانعمون شد:
+خانم راهگان میشه یه لحضه وایستید
هوفی کشیدم برگشتم رو به امیر
عسل:
ارغوان پس من میرم
برگشتم و با بی حوصلی لب زدم:
_باشع برو
بعد از رفتن عسل امیر اومد و در کلاس و محکم کوبید
دست به سینع و حق به جانب مقابلش ایستادم:
+اون چه حرکتی بود؟
_خودت که دیدی زدمش!
+هنوز داری میگی زدمش!؟ نگفتی رد انگشتات رو صورت دختره میمونه؟
انااااا الان من مقصر شدم؟
که صورتش قرمز میشه؟
من چی؟ یه طرف صورتم رد ناخونای اون وحشیاس!
پوفی از روی عصبانیت سر داد:
+جواب منو بده!
اگه دهن باز میکردم خودش پشیمون میشد پس سکوتو ترجیح میدم!
اب دهانمو پر صدا قورت دادم که دستشو اورد بالا و تو هوا چرخوند:
+اشکشو درآوردی مشکلتون چی بود که بیخودی رفتی زدیش؟!
انگار تن صداش و برده بود بالا!
_سرم داد نزن امیر وقتی خبر نداری چرا الکی طرف دینا رو میگیری؟ در ضمن این وسط مقصر دیناست نه من که مدام داری سرم غر غر میکنی
با صدایی که دو رگه شده بود با تشر داد زد:
+ارغوان میفهمی چیکار کردی سیلی زدی بهش سیلییی
نه مثل اینکه امیر از این رو به اون رو شده بود انگار اینطوری میخواست قولی که تو کلبه بهم داده بودو به جا بیاره؟!
دوست دارم امیر و جر بدم☺️
خدافظ شوما من درس دارم 😂