نیمه وجودم...❤️🔥12 و 13

اومدم با دو پارت
_زوزه گرگ
چقدر راحت داشت میگفت
زبونم بند اومد
+چ....چی؟ گرگ
_میترسی؟
+ن....نه نه نمیترسم
_اما چشمات اینو نمیگن
امون از دست این حالت چهره من که همه چیو بروز میداد
تا اومدم قانعش کنم که نمیترسم......
+نترس چیزی نمشه چشماتو ببند هنوز راه زیادی تا اون کلبه مونده. ماشین رو نیست باید پیاده بریم
چشمامو بستم و سرم و گذاشتم رو شونشچند دقیقه بعد امیر وایستاد
نفس نفس میزد داغی نفسش با صورتم برخورد میکرد خواستم چشمامو باز کنم که.....
صورتشو نزدیکم کرد و از گونم بوسید
یه لحضه قاطی کردم خواستم چشمامو باز کنم شروع به داد و بیداد کنم اما یکم بعد گفتم نه اینکارو نمیکنم معذب میشه خودمم خجالت میکشم . یعنی الان امیر فک کرد خوابم که گونمو بوسید؟
+ارغوان ....ارغوان بلند شو رسیدیم
خنگول فک کرده خوابم که اینکارو کرد
نقش بازی کردم که فک کنه خوابم
چشمامو مالوندم
+رسیدیم؟
_اره رسیدیم
و بعد من و گزاشت پایین.
+امیر مطمئنی کسی داخل کلبه نیست
الان در میزنم ببینم کسی هست
امیر چند تقه ای به در زد کسی جواب نداد
+کسی خونه هست؟
صدایی نیومد
امیر با دستش من و به پشت خودش کشوند
وبا یه ضربه در و شکوند .
+امیر خیلی تاریکه بیا برگردیم بریم تو ماشین
چیزی نگفت و چراغ قوه گوشیشو روشن کرد
الان دیگه شد مثل فیلم ترسناکا هیچی معلوم نبود.
امیر یه قدم برداشت و رفت داخل
+پشت سرم بیا ارغوان
بازوشو محکم گرفتم و به سمت خودم کشیدم .
_امیر میترسم نریم داخل خب
+ارغوان بیا
بازوشو محکم گرفتم و رفتیم داخل کلبه هیچکس نبود
امیر برق و روشن کرد
+ارغوا عجب کلبه باحالیه
_اره خوبه
+کسی ام داخل کلبه نیست بیا ببینیم اتاق داره
از پله ها رفتیم بالا اووو چه همه اتاق کلبه نیست که قصره
باهم دیگه به سمت اولین اتاق رفتیم امیر رفت سمت تخت و دستی روی تشک کشید
+تشکش خیسه مثل اینکه چوب هاش قدیمیه بارون زده داخل
_هوم خیسه
رفتیم داخل اتاق دومی
اوه چه اتاق کثیفی بود
تختش پر از کثیفی بود
+ارغوان اینجا نمیشه خوابید بریم اتاق بعدی
وارد اتاق سوم شدیم از بقیه اتاق ها تمیز تر بود
امیر دستی روی تخت کشید
+این تخت خشکه خوبه همینجا میمونیم تازه تختشم دو نفرس
_اره تخت دو نفرس ولی یه نفر روی این تخت میخوابه
+خب ارغوان من کجا برم
_نمیدونم برو رو کاناپه بخواب پایین یدونه بود
+باشه، من میرم پایین ببینم چیزی برا خوردن هست
_باشه منم میام.
باهم دیگه رفتیم سمت اشپز خونه امیر در یخچالو باز کرد
+او یخچالم که پرع مثل اینکه یکی اینجا بوده
_اره هرکی بوده دستش دردنکنه یخچالم پر کرده
+ارغوان
_هوم
+من خیلی گشنمه
_خب
+خب میگم میتونی یع چیزی درست کنی بخوریم
_باشع درست میکنم اما مامانم نگران میشع بابامم بفهمه خونه نیومدم منو میکشع
+تو نگران نباش من خودم حلش میکنم
_چطور حلش میکنی بابام خیلی روم حساسه نمیزارع شب جایی بمونم
+نگران نباش اون با من
رفت و نشست رو کاناپه
چند دقیقه تو اشپز خونه وایستادم انگار فیوز پرونده بودم چی من میخوام براش غذا درست کنم یکم پیش این نبود من و بوسید چرا باید غذا درست کنم
اعصابم خورد شد و از اشپز خونه زدم بیرون و رفتم سمت پله ها با هر قدمی که بر میداشتم پاهامو محکم میکوبیدم زمین
+ارغوان چیشده؟
جوابشو ندادم و به راهم ادامه دادم
رفتم تو اتاقو در و محکم کوبیدم
کفشامو در اوردم رو تخت دراز کشیدم و رفتم زیر پتو .
چند دقیقه بعد
_میتونم بیام داخل؟
چیزی نگفتم
_ارغوان دارم میام
در و باز کرد و اومد داخل
_چیشده؟ قرار بود یع چیزی درست کنی بخوریم
+بنظر خودت چی میتونه باشه ها ؟
_چی؟ ارغوان میشه کامل توضیح بدی
+تو یکم پیش چیکار کردی؟ یادت رفت اره خب حق داری برات مهم نیست
_اوه بازم همون قضیه
+اره بایدم بگی اوه
_ارغوان گفتم که معذرت میخوام تو ام که یه سیلی زدی تصویه نشد؟
+نه نشد برو بیرون میخوام بخوابم
_تا این موضوعو حل نکنیم جایی نمیرم
+باشه نرو منم میخوابم
پشتمو کردم بهش و پتورو کشیدم رو سرم
_ارغوان میشه بلند بشی
+شب بخیر
_ارغوان......ارغوان
با تن صدای بلند گفتم: چیه چیکارم داری؟
_میشه اروم باهم حرف بزنیم اینو حل کنیم
+عا عجب فکر خوبی کردی باشه حرف بزنیم، تو دیوونه شدی دارم میگم نمیخوام حرف بزنم برو بیرون
_ارغوان متوجه نمیشم یکم پیش هیچ مشکلی نداشتم چیشد یهو
+خب، الان داریگ چیکار میکنی؟
_معذرت میخوام ،م،ع،ذ،ر،ت مییخوامم
+به همین سادگی اره با یع معذرت تمومش کنم دیگه چی میخوای راحت باش بگو ....
_ارغوان لطفا...
+لطفا چی هان. داشتم با عصبانیت پیش میرفتم که امیر یهو پرید وسط حرفم و با تن صدای بلند گفت: ارغوان من دوست دارم
چی ؟ چیشد الان بهم اعتراف کرد که دوسم داره از درون داشتم از خوشحالی بال در میاوردم ولی از کجا میدونستم که داره راستشو میگه و اذیتم نمیکنه
+تو چی داری میگی؟ حالت خوبه؟
_ارغوان جدی میگم من خیلی دوست دارم چرا باور نمیکنی
+باشه باور میکنم اما از کجا بدونم نمیخوای اذیتم کنی
_ارغوان من بهت صدمه نمیزنم ، بخاطرت چه کارها که نکردم
خب حق داشت راست میگفت بخاطرم دعوا کرد از خودش گذشت.
اما وضع مالی خونواده امیر خیلی خوب بود حتی پدر امیر شرکت داره امیرم تک پسر این خونواده ی و ببین چقدر دوست دختر داشته شاید منم یه روزی مثل اونا دیگه براش بی ارزش بشم.
+اما امیر خب تو تا الان دوست دختر های زیادی داشتی شاید منم .....
اولش که این رومانو گذاشتم خیلی حمایت کردید اما یهو کم شد حمایتها
شاید دیگه ادامه ندم با اینکه داریم به پارتای هیجانی میرسیم