نیمه وجودم...❤️🔥22

پارت 22
ولی خوب کتک خوردی راحت شدی.
+باور کن الان خیلی بهترم قشنگ سیر شدم.
_امیر شوخی کردن بسه دیگه شورشو در اوردی هرجا میریم دعوا میکنی.
+ندیدی چی میگفت میخواستی چیکار کنم وایستم نگاه کنم.
_خب پس منم باید موهای اون اسرارو از ریشه میکندم؟
خندید و گفت: میخوای بکنی؟
چیزی نگفتم و کمربندمو بستم.
استارت زد و ماشین روشن شد. تو مسیر روستا بودیم .
+ارغوان یع سوال میپرسم صادقانه جواب بده باشه؟
_امیر من تا حالا دروغ گفتم.
+نه نگفتی همینطوری گفتم
_باشه بپرس
+اون پسره کی بود؟
_گفت که ماهان اسمش
+ارغوانننن اسمشو میدونم میگم کی بود با تو چیکار داشت
_امیر تو با اون دخترا چیکار داشتی؟
+من کاری نداشتم اونا گفتن که بهشون ماهیگیری یاد بدم
_خب ماهانم با من همون کارو داشت.
+یعنی چی؟ پس چرا انقدر عزیزم عزیزم میکرد
_نمیدونم
+ارغوان یعنی چی که نمیدونم تو باهاش حرف زدی میگم چی میگفت چرا به تو گفت بهش یاد بدی.......
_امیررر نمیتونی ازم حساب پس بگیری
با عصبانیت غرید.
+ارغوان دیوونم نکن اون مرتیکع چیکار داشت ها؟
_امیر سرم داد نزن
نفس عمیقی کشید
+باشه...باشه.....اروم شدم حالا میشه بگی چیکار داشت؟
_امیر چرا وقتی اون دختره گفت بهش ماهی گیری یاد بدی رفتی بدون اینکه بهم توجه کنی؟
+ارغوان یع چیز طبیعی بود چرا انقدر بزرگش میکنی
_امیر وقتی بهت گفتم نرو من و جلو اون دوتا ضایع کردی و بدو بدو رفتی....
+ارغواننن
_ارغوان و چی تو با هر دختری دوست داری حرف بزنی منم بشینم تماشا کنم؟
با اینکه میدونستم امیر به اسرا چیا گفت اما بازم پا فشاری کردم ببینم خود امیر چی بهم میگه.
+ارغوان من با اون دخترا حرف نزدم
_پس من بودم داشتم باهاشون میخندیدم؟
+ارغوان ندیدی اسرا چجوری بدو بدو با دست و پای لرزون رفت
_خب دیدم
+خب دیگه پس بدون من باهاشون خوش و بش نکردم.
حالا بگو ماهان چرا باهات انقدر صمیمی بود؟
_نمیدونم امیر نمیدونم من نمیشناسمش
+مطمئنی
خنده کوچیکی کردم
_یعنی انقدر بهم اعتماد نداری که حرفمو باور نمیکنی؟
+نه.... نه ارغوان من حرفتو باور میکنم ولی ماهان یه طوری باهات صمیمی گرفته بود که....
اشک دور چشمام حلقه زد من تو عمرم به جز امیر و پدرم با هیچ مرد دیگه حرف نزدم. خیلی امیرو دوست داشتم و اصلا فکرشم نمیکردم اینطور فکری درموردم بکنه.
با گلوی پر از بغض و صدای لرزون گفتم:
_امیر متوجه نمیشم منظورت چیه؟
ماشینو زد تو خاکی.
+ارغوان من همچین فکری نکردم لطفا بد برداشت نکن.
_امیر پس با چه منظوری این حرفو زدی؟
دستامو محکم تو دستش فشرد.
+ارغوان من خیلی دوست دارم نمیتونم ببینم یه مرد غریبه انقدر باهات صمیمی باشه.
_امیر بسع دیگه نمیخوام درموردش حرف بزنم.
باشه ای گفت و از ماشین پیاده شد.
اشک روی صورتمو پاک کردم.
گوشیم زنگ خورد سارا بود. صدامو صاف کردم و گوشیو جواب دادم.
+جانم سارا
_ارغوان کجایی از دیشب نیستی
+میتونم بعدا بهت توضیح بدم؟
_باشع الان کجایی؟
+تو ماشین امیر داریم میایم روستا
_اها باشه.
+سارااا
_هوم
+بابام زنگ زد بهتون؟
_اره زنگ زد ولی نگران نباش گفتیم شب خونه ما بودی
+اها خوبه نمیخوام الان بفهمه ناراحت میشه
_باشه دیگه من قطع میکنم.
+باشه بای.
گوشیو قطع کردم و گزاشتم تو کیفم.