نیمه وجودم...❤️🔥24

پارت 24
خنده کوچیکی کرد.
+پدرت چی خبر داره؟
_نه عموم خیلی پایس بهشون گفته من اونجا بودم.
+اها خوبه
_خونواده شما چی بهشون خبر دادی؟
+اره خبر دادم اونا برگشتن مشهد منم بعد رسوندن تو تنها میرم.
_اها.
+ارغوان اسم مدرست چی بود؟
_نصر چرا میپرسی؟
+سطح مدرستون چیه؟
_غیر انتفائی
+خوبه
_چرا میپرسی امیر؟
+گفتم که تدریس میکنم......
چشمام برق میزد یعنی ممکنه بیاد تو مدرسمون؟
_امید یعنی........
حرفمو قطع کرد.
+نه ارغوان چنین چیزی ممکن نیست .
لب و لوچم اویزون شد.
_اها.
به فکر فرو رفتم و درحال خیال پردازی بودم.
+ارغواننن......ارغواننن
دستی جلوی صورتم چپ و راست میرفت.
یهو به خودم اومدم.
_چی چیشدع؟
+کجا بودی داشتم صدات میزدم.
_هیچی تو فکر بودم
خنده کوچیکی کرد.
+باشع . میگم اون پشت یع پلاستیک داخلش خوراکی و ایناس بیار بخوریم.
_باشع.
برگشتم عقب و پلاستیکو و برداشتم.
واووو چه همه خوراکی انواع پاستیل و شیر کاکاعو و.....
+امیر اینا دیگه چیه؟ چرا انقدر زیاد گرفتی.
_گرفتم بخوریم دیگه.
+یکم زیاد نیست؟
_نه نیست اون بسته بنفش و باز کن خیلی خوشمزس.
. یدونه ازش برداشتم و گذاشتم داخل دهنم.
اوه واقعا خیلی خوشمزه بود .
بستع خوراکیو و به سمت امیر گرفتم.
+بردار
_ارغوان نمیتونم که دارم رانندگی میکنم. تو بهم بده
+عاا نه من نمیتونم
_ارغوان بده دیگه کاری ندارم
+باشه
یدونه برداشتم و گذاشتم داخل دهنش.
در عرض ۲ ثانیه قورتش داد.
همینطور که داشتم خوراکی میزاشتم داخل دهن امیر.
یهو دستمو گاز گرفت.
+اخ امیر.
_چیشد؟
+واقعا خیلی بدجنسی ها ببین من دارم بهت خوراکی میدم بعد تو دستمو گاز میگیری
شروع بع خنده های رو مخش کرد.
یدونه از روی شونش زدم تا دیگه از این کارا نکنه.
+ارغوان زشتع نزن
حالتی که اداشو دربیارم گفتم.
_اره کار من زشته.
نیش خندی زد و به راهش ادامه داد
همینطور که هم به امیر خوراکی میدادم هم خودم میخوردم.امیر گفت:
+ارغوان یع سوال میخوام بپرسم
_بپرس
+نمیدونم زمان مناسبیه یا نه اما باید بگم نگم تو دلم میمونه.
_باشع بگو تو دلت نمونه
_باشع بگو تو دلت نمونه
+من و دوست داری؟
خوراکی که داشتم میخوردم پرید تو گلوم به سرفه افتادم.
اخه مرد موئمن این چی بود پرسیدی اونم یهویی الان خفه میشدم.
+خوبی ارغوان
_اره اره خوبم.
+خب ؟ بگو دیگه دوسم داری؟
_امیر خیلی یهویی پرسیدی چی بگم
حالت چهرش عوض شد دمق کرد
+اخه امیر چی بگم.
_هیچی بیخیال نباید الان میگفتم.
+اخه امیر.....
هیچی نگفت و مشغول رانندگی شد.