نیمه وجودم...❤️🔥30 و 31

پارت 30
گوشی امیر زنگ خورد.
+بله مهراد
_داداش یع مشکلی پیش اومده داخل شرکت باید بیای
+باشه میام.
گوشیو قطع کرد، حالش گرفته شد.
+امیر چیشده؟
_هیچی مهم نیست
+امیر چرا پکر شدی.
_داخل شرکت یع مشکلی پیش اومده، مهراد یکم پیش گفت.
+اها، من از این چیزا زیاد نمیدونم اما اگه کاری از دستم بربیاد انجام میدم.
لبخند ملیحی زد.
_قربونت برم که انقدر مهربونی.
دلم نمیومد اینجوری ناراحت ببینمش. دوست داشتم پیشش باشم و مشکلشو باهم حل کنیم تنعا نباشه.
اما نمیشد باید میرفتم خونه.
+امیر من همینجا پیاده میشم.
_چرا اینجا؟
+ممکنه بابام خونه باشه
_باشه.
ماشینو نگه داشت و پیاده شدم. خداحافظی کردم و ازش فاصله گرفتم.
برگشتم پشت سرم و نگاه کردم که دیدم امیر نرفته داره نگام میکنه.
به راهم ادامه دادم. سر ظهر بود و کوچه خیلی خلوت بود.
امیر هنوز سر کوچه داخل ماشین بود.
هنوز خیلی از ماشین فاصله نگرفته بودم که یه موتوری اومد سمتم.
+بیا برسونمت خوشگله
هیچی نگفتم و پشت سرم و نگاه کردم .
امیر با خشم بهمون نگاه میکرد.
+جووون چه هیکلی
ترس کل وجودمو گرفته بود بیشرف سر ظهر دختر گیر اورده.
دست و پام میلرزید اما همچنان به راهم ادامه دادم.
قدم های بزرگ بزرگ برمیداشتم تا هرچه زودتر برسم به خونمون.
قدم های بزرگ بزرگ برمیداشتم تا هرچه زودتر برسم به خونمون.
سرم پایین بود و بدو بدو میرفتم که یهو با موتور پیچید جلوم.
+بیا برسونمت
خواستم چیزی بگم که یهو یع مشتی کوبیده شد تو صورتش.
برگشتم عقب، با دیدن امیر قلبم به تاپ و توپ افتاد.
+مرتیکع چه غلطی میکنی
یع مشت دیگه کوبید تو صورت اون کصافت
_امیر اروم باش
+ارغوان دخالت نکن
از روی موتور پرت شد روی زمین. امیر با تمام قدرتش کتک میزد.
صورتش پر خون شده بود هیچی معلوم نبود.
+امیر لطفا بسع.....امیییرررر
از سر و صدایی که بلند شده بود همسایه ها جمع شدن. چند نفر پا در میونی کردن و امیر و جدا کردن.
مثل شیری که زخمی شدع عصبی بود. هر لحضه ممکن بود دوباره بره سمتش.
دستشو کشیدم و اوردمش سمت ماشین.
+امیر لطفا بسه بیا
_چی میگفت اون بیشرف؟
+هیچی چیزی نگفت.
با عصبانیت غرید
+ارغوانننن دیدم پیچید جلوت چی گفت بهت
_امیر بیا سوار شو بعد میگم.
سوار ماشین شد و در و محکم کوبید.
+چی میگفت؟
_امیر دماغ طرفو شکستی بسه دیگه. بگم که بازم بری کتک بزنی.چرا همه جا قلدری میکنی؟
+هیچی نگم که هرکاری دوست داره بکنه؟
_باشه تمومش کنیم. دیگه دعوا نکن صورتت هنوز خوب نشده دوباره زخمی شد.
+مهم نیست با پنپه درست میشه
_کجاست ؟
+داخل داشبورد
در داشبورد و باز کردم و بسته پنبه رو اوردم بیرون یدونه از سرش برداشتم و نزدیک امیر شدم.
پارت 31
نزدیک امیر شدم.
پنبه رو اروم روی لبش ضربه زدم.
داشت میومد سمتم که ازش فاصله گرفتم.
+نه اینبار دیگه گول نمیخورم
زد زیر خنده.
_اخخخ
+نخند زخمش بدتر میشه.
_میدونی با چی خوب میشه؟
متعجب سر تکون دادم.
+چی؟
_یه بوس بدع
+امیر مگه کار نداشتی ؟ باید میرفتی شرکت.
_میرم دیر نمیشه. خب حالا بیا ببینم
+چشماتو ببند
_باشع
چشماشو که بست اروم در ماشینو باز کردماروم اروم ازش فاصله میگرفتم که یهو مچ دستمو گرفت و من و کشید سمت خودش و از گونم بوسید.
+امیررر
_جوجه میخواستی فرار کنی
+من جوجه نیستم. بعدشم امیر اینجا محل اس یکی میبینه
_ببینن چیشدع مگه
+امیر من میرم دیگه دیرم شده
_نمیخواد خودم میرسونمت
+امیر بابام خونس نمیشه
_ارغوان شروع نکن دوباره یکی یه چیزی میگه اون موقع مجبور میشم خودم وارد عمل بشم.
+امیر اتفاقی نمیوفته لطفا
بی توجه به حرفم ماشینو استارت زد.
+خب حالا میتونی بری
_ممنون
از ماشین پیاده شدم و وارد حیاط شدم.
کفشامو دراوردم و رفتم داخل
+مامان جون
_هیس ارغوان اروم
+چیشده؟
_بابات سرش درد میکنه رفته استراحت کنه
+اها باشه پس منم میرم تو اتاقم.