پروانه ی آبیم 🧚🏻♀️2
22 شهریور · · خواندن 2 دقیقه پارت 2
همه چیز دست به دست هم داده بود تا عصبانیتم رو بیشتر کنه
کاش میتونستم از اونجا برم و دیگه پشت سرمم نگاه نکنم.
با شنیدن صدای "اخ" با حرص به دختری نگاه کردم که با ظرف خرما روی زمین افتاده بود
و با چشمای بسته کمرش رو ماساژ میداد.
اولین برخورد بعد از برگشتم اصلا چیز جالب توجهی نبود.
دستم و توی جیبم مشت کردم و غریدم:
-مگه کوری دختر؟
یکی از خدمتکارا با عجله خودش و به ما رسوند و کنار دختر روی زمین نشست و گفت:
-ای وای خاک به سرم چی شدی تو؟
همون طور که کمکش میکرد سرش و بالا گرفت و با دیدنم رنگش پرید:
-اقا ببخشید تو رو خدا
اون...
عصبی دستی روی موهام کشیدم و خواستم حرفی بزنم که ترلان با عجله خودش به ما رسوند و با دیدن وضعیت پیش اومده با جیغ جیغ گفت:
-مگه صد بار نگفتم نذار این دختره توی دست و پا باشه؟
جمعش کن این افتضاح و تا همتون و اخراج نکردم
یه مشت غربتی جمع شدن دورم عین گاو میچرن
صدای جیغ جیغوش هنوزم عوض نشده بود،حتی افاده ای تر از قبل به نظر میرسید.
جوری آرایش کرده بود که هر کی خبر نداشت فکر میکرد برای مراسم عروسی دعوت شده نه اینکه شوهرش فوت کرده.
موهای چتری و فر شده شو مرتب کرد و چشم غره ای به خدمتکار رفت
نمیدونم از قدیم حرکاتش همین قدر حرص درار بود یا بعد از ازدواج با پدرم به خاطر تنفری که ازش داشتم این حس و پیدا کرده بودم!
هر چی که بود موفق شد عصبیم کنه.
زن بیچاره فوری بازوی دختر و گرفت و گفت:
-ببخشید خانوم جان...الان جمعش میکنم
ترلان بالاخره دست از تحقیر و توهین به خدمتکارا برداشت و به طرفم چرخید.
با لبخند بزرگی که روی صورتش نشوند دستش و به طرفم دراز کرد تا منو تو آغوش بگیره:
- خوش اومدی هانی
چقدر از دیدنت خوشحالم
دلم برات تنگ شده بود
خوبه که برای مراسم سوم خودت و رسوندی
دستم و روی تخت سینه ش گذاشتم تا بیشتر از اون جلو نیاد،و بعد گفتم:
-بهتره این مسخره بازی و تموم کنیم و بریم پیش مهمونا
ترلان اخمی کرد و با دلخوری ساختگی گفت:
-دارلینگ؟
مثلا بابات فوت کرده یکم مودب باش
در حالیکه به خدمتکارا نگاه کردم که ازمون دور میشدن سرم و نزدیک گوشش بردم و با پوزخندی گفتم:
-زن بابای عزیزم، بهتره برای من نقش بازی نکنی
چون اصلا حوصله ی اراجیفت و ندارم
پس بهتره دهنت گشادت و ببندی تا برات نبستم
میدونی که خوب بلدم
در ضمن این مدتم که اینجام بهتره که جلوی چشمام آفتابی نشی والا بد میبینی
شیر فهم شد؟